پيامهاي ارسالي
+
*هماي عزيزم*
*مسافر دشت رويا*
*کعبه، بوسه گاه هزاران مجنون است که در پي ليلاي ديدار، رنجِ باديه بر دوش کشيده و بار هجران را تحمّل کرده اند تا به اين مَطاف و مَسعي برسند . انشاءالله توفيق دوباره شامل حال شما شود.*

*ترخون بانو*
6:30 صبح
انديشه نگار
عزيزترين و مهربانترين بانوي پارسي هما جانم سعادت زيارت حرم مولا علي اميرالمومنين (ع)و همچنين حضرت ارباب امام حسين عليه السلام که توفيقي بود ناب در مسير زيارت روضه ي رسوالله صلوات الله عليه و بقاع متبرکه بقيع نصيب هر کسي نميشود ،از اعماق جان براتون خوشحالم اگر چه با مشقاتي همراه بود اما گواراي وجودتان .
انديشه نگار
.
+
*تقديم به هما بانوي عزيزم *
يه آدمايي هستن که "بايد" باشن!اصلا نبودنشون انگار براي دنيا تعريف نشده!
دلت ميخواد بشيني ساعت ها بيخيالِ همه چيز ، از هر دري باهاشون حرف بزني!
بدونِ اينکه نگرانِ چيزي باشي!
لازم نيست کاري کنن، فقط کافيه بشينن و گوش بدن به حرفات..
اين آدما ميتونن دنياي خاکستريِ مارو رنگي کنن؛
دقيقا مثلِ تو
||عليرضا خان||
04/3/30
1 فرد دیگر
15 فرد دیگر
+
.
فداي چشم هايت
اگر خواستي و نشد
فداي خنده هايت
اگر رسيدي و دير بود
فداي لحظه هايت
اگر فرياد زدي و شنيده نشد
فداي تك به تكِ نفس هايت
اگر فاتحِ كوه بودي اما به تنهايي
شانه بالا انداختن ساده است
اما قدرت دارد
به تمامِ سلول هاي وجودت
فرمان مي دهد
كه هيچ چيز مهم نيست
و عجيب گذراست
پس تا مي تواني
هرچيز كه خوشايند نبود را
فدا كن
فداي خودت
حال دلت
و سلامتي تنت
#عادل_دانتيسم
انديشه نگار
04/3/28
+
امروز قاصدکي را ديدم
که در تقلاي رفتن
خانه بر باد ساخته بود
نميدانم حامل کدامين پيام بود
که اينچنين شتاب داشت
شايد عطر نگاري را
سوي دلدادهاش ميبرد
شايد هم
نامهي سرگشادهاي از دلتنگي
درون سينه داشت
نميدانم؛ هرچه بود
روايت حال خراب معشوقي بود
که خستهي تنهايي
دست به دامان قاصدک شده است!
انديشه نگار
04/3/28
عالي وپراحساس،ماناباشيد بانوي هنروانديشه@};- تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را به تو مي رسانم
و يادت را دردلم زنده نگه مي دارم، "شعر" است.
و چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب، پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي
+
.
کسي را بجوي،
که جسمت نه
روحَت در طلبش باشد…!
mariii
04/2/10
همهيِ ما نياز داريم
تا دلمان گرم بشود برايِ ادامه دادن،
دلمان گرم بشود براي نفس کشيدن،
گاهي کلامي، واژهاي،
حرفي دلي را گرم ميکند براي ماندن،
پُلي تازه ميسازد براي رسيدنِ دو قلب به هم، براي يکيتر شدن دو قلب با هم،
+
.
ميخواهمت
مثلِ دعايِ عهد
که عبادتِ آهسته ي موليان و ملائک است.
ميخواهمت
مثلِ بلوغ بنفشههاي آخر اسفند
خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردين باشند.
ميخواهمت
مثلِ تخيلِ مهآلودِ نوزادي
که از بويِ بهشتِ اَزَل
در خواب ميخندد...
ميخواهمت
مهم نيست مثلِ کلماتِ کدام شاعرِ بزرگ،
بگو بخوان به عهدِ بنفشه...اي اَزَل،
من
ميوه ي ممنوعه را از منزلِ موليان
و ملائک خواهم ربود.
#سيدعلى_صالحى
رضا صفري
04/1/27
+
اي کاش..
اي کاش آدمي وطنش را
مثل بنفشهها
"در جعبههاي خاک"
يک روز ميتوانست،
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشناييِ باران، در آفتابِ پاک.
شفيعي کدکني
شبگرد تنهايي
04/1/25
انديشه نگار
03/12/12
1 فرد دیگر
15 فرد دیگر
+
[تلگرام]
به گمانم ذهنيتي که آدمها از خود براي هم به يادگار ميگذارند، از همه چيز بيشتر اهميت دارد. وگرنه همه آمدهاند که يک روز بروند...
.
.
انديشه نگار
03/12/12
1 فرد دیگر
16 فرد دیگر
+
[تلگرام]
پيش چشمم چون به نرمي ميخرامي..
در درونم مينشيند شوکران تلخکامي...
نام تو چون قصه هر شب مينشيند بر لب من....
غصه ات پايان ندارد در هزار و يک شب من......
.

هما بانو
03/12/12
+
[تلگرام]
هميشه دلم خواسته بدانم...
لحظههاي تو بي من...
چطور ميگذرد؟
وقتي نگاهت مي افتد به برگ...
به شاخه...
به پوست درخت...
وقتي بوي پرتقال ميپيچد...
وقتي باران تنها تو را خيس ميکند!
وقتي با صدايي...
برميگردي پشت سرت...
من نيستم!
عباس معروفي
شبگرد تنهايي
03/12/10
+
...نميخواهم
کسي مانندِ او
ديگر
منِ ديوانه را
هرگز بلد باشد
شبگرد تنهايي
03/12/10
+
.
نه هميشه گاهي اوقات،
همينطوري به سَرَم ميزند
که پي سايهئي موزون باشم
اما آنقدر نميدانستم که راه نجات آفتاب
رفتن به سايه نيست.
در بعضي از فصول،
بايد قيودِ بودن را به دريا داد،
از مضامين مظنون گريخت،
از ديو گريخت،
از بعضي واژگان فخيم، از غيبت آب
در ذهن کور کوير،
بايد بيگمان، ساده و آسان از آسمانِ
بعضي آدميان گريخت.
اودسان
03/12/9
بايد بعضي فصول، حروفِ ربطِ بوسه و اشاره را بر مقنعهي ماه سنجاق کرد و خيره به رويائي از شش سوي خويش خواب کودکي را ديد که از حروفِ الفباء به ترکيبِ واژگان قليل تو ميرسد، مثل مجموعه شعر باران و بايزيد مثل عاشق شدن در دي ماه، مردن به وقتِ شهريور چه ميدانم، مثل بازي لام در لياليِ من. هي ريرا، دير آمدي دير آمدي ريرا باد آمد و همهي روياها را با خود برد. #سيـدعلــي_صــالحي
+
.
نميدانم چگونه با تو درآميزم
اگر بهشتي بگو
تا سجده برم تمامي خدايان را
و اگر دوزخي بگو
تا پر کنم زمين را ز معصيت و گناه...
اودسان
03/12/9