پيام
+
گرت آسودگي بايد، برو عاشق شو اي عاقل
که عقل انديشه ها زايد که مردم را بفرسايد
.
.
سعدي

غزل صداقت
97/4/20
هما بانو
خيلي زيبااااااااا:) @};-
مسابقه عصرجديد پارسي
سلام.ز عقل، انديشهها زايد که مردم را بفرسايد
گرت آسودگي بايد، برو عاشق شو اي عاقل
مسابقه عصرجديد پارسي
********************************************
مسابقه عصرجديد پارسي
در اين معني سخن بايد که جز سعدي نيارايد. که هرچ از جان برون آيد، نشيند لاجرم بر دل
مسابقه عصرجديد پارسي
لام بديد استاد......................
انديشه نگار
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ممنون از توجهتون مادر جان:)@};-
انديشه نگار
{a h=parsivane}بچه هاي پارسي{/a} سپاس جناب عبدي.... استاد شماييد :)
انديشه نگار
لنگر حلم تو اي کشتي توفيق کجاست؟... که در اين بحر کرم غرق گناه آمدهايم
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمدهايم. از بد حادثه اين جا به پناه آمدهايم
انديشه نگار
{a h=parsivane}بچه هاي پارسي{/a} من دوستدار روي خوش و موي دلکشم... مدهوش چشم مست و مي صاف بي غشم
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} من آدم بهشتيم اما در اين سفر ...حالي اسير عشق جوانان مه وشم
انديشه نگار
مرد را دردي اگر باشد خوشست.... درد بي دردي علاجش آتش است...
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} تغافل برد از حد شوخ چشم من نميداند... جفا قدري ستم حدي و ناز اندازه اي دارد
انديشه نگار
دوش رفتم به در ميکده خواب آلوده،، خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده...
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} هر چند ما بديم تو ما را بدان مگير ...شاهانه ماجراي گناه گدا بگو
انديشه نگار
{a h=parsivane}بچه هاي پارسي{/a} وقتي دل سودايي ميرفت به بستانها... بي خويشتنم کرد اين بوي گل و ريحانها
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} اي مهر تو در دلها وي مهر تو بر لبها... وي شور تو در سرها وي سر تو در جانها
انديشه نگار
اي کاش يکي بود ، که وقتــــي دل من.... از غصه و غم ناله و فرياد زند مي شنـويد
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} دل من بي تو به کنجي رفتــــــه...عاشقي چاره من نيســــت خدا
انديشه نگار
آه کز طعنه ي بد خواه نديدم رويت...نيست چون آيينه ام روي، ز آهن چه کنم
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} مددي گر به چراغي نکند آتش طور...چاره تيره شب وادي ايمن چه کنم
انديشه نگار
من ترک عشق و شاهد و ساغر نميکنم... صدبار توبه کردم و ديگر نميکنم
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ميان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند... که گل بطرف چمن هر چه هست عشوهگريست
انديشه نگار
{a h=parsivane}بچه هاي پارسي{/a} تو خود صبحِ جمعه اي
و قرارِ مني.... منم که از آن قرار،
بي قرار شده ام..
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} منم آن شاعر لبخند به لب، اوّل صبح...به نگاهي به سلامي، دل ما را ببر اي حضرت يار ...(عرفان يزادني رو خوب اومدين!)
انديشه نگار
{a h=parsivane}بچه هاي پارسي{/a} :) راهي به خدا دارد خلوتگه تنهايي…
آنجا که روي از خود ، آنجا که به خود آيي…
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} يا رب مکن از لطف پريشان ما را...هر چند که هست جرم و عصيان ما را...(ابو سعيد جان)
انديشه نگار
اگر در آتش مهرت گداختيم چه غم... جزاي سوختگان در غمت دوچندان است
مسابقه عصرجديد پارسي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} تا چند کشم غصه هر ناکس را...وز خست خود خاک شوم هر کس را...
انديشه نگار
{a h=parsivane}بچه هاي پارسي{/a} از دلم
تا لب ايوان شما
راهي نيست؛..... نيمه جاني ست در اين فاصله،
قربان شما.