پيام
+
امروز قاصدکي را ديدم
که در تقلاي رفتن
خانه بر باد ساخته بود
نميدانم حامل کدامين پيام بود
که اينچنين شتاب داشت
شايد عطر نگاري را
سوي دلدادهاش ميبرد
شايد هم
نامهي سرگشادهاي از دلتنگي
درون سينه داشت
نميدانم؛ هرچه بود
روايت حال خراب معشوقي بود
که خستهي تنهايي
دست به دامان قاصدک شده است!
رضا صفري
8:46 صبح
جوادتبريزي
عالي وپراحساس،ماناباشيد بانوي هنروانديشه@};- تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را به تو مي رسانم
و يادت را دردلم زنده نگه مي دارم، "شعر" است.
و چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب، پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي
شاخه ي عشق
قشنگ@};-
انديشه نگار
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} ممنون از حسن نظرتون جناب تبريزي شعرتون بسيار زيباست
انديشه نگار
{a h=Doktaringlab1}شاخه ي عشق{/a} متشکرم
عارفانه هاي يک دوست
قاصدک را ديدم از احوال او پرسيدم ،گفت.اونگران احوال تواست.گفتم سلام مرا با ترنم عطر باران بهاري به او برسان @};-
هما بانو
آنکه ياري از کنارش رفته ميداند که من، پشت هر بيتي چه ميزان ،خون زِ چشمم ميرود...
انديشه نگار
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} @عارفانه هاي يک دوست ……و….. ممنونم از حضور زيباتون بزرگواران